کتاب عقلانیت ارتباطی از رنسانس تا پسامدرنیته تالیف دکتر نسیم مجیدی قهرودی عضو هیات علمی دانشگاه آراد اسلامی واحد تهران مرکزی و دکتر مریم فروغی منتشر شد.
در مقدمه این کتاب آمده است: سير مطالعه عقلانيت ارتباطات ريشه در فلاسفه پيشين دارد كه شاخص هاي اين فلاسفه: ماركس و منتقدين انديشه او در كتب فرانكفورت همچون ماركوزه، هوركهايمر و وبر بودند كه در نهايت به زايش عقلانيت ارتباطي توسط هابرماس انجاميد.
طبق نظر هابرماس ارتباط از طریق زبان ضرورتاً مستلزم مطرح كردن ادعای اعتبار مشخصاً حقیقت حقانیت صداقت است كه وضع آن را به هنگام اختلاف نظر، نهایتاً فقط از طریق گفت و گو میتوان حل كرد. هابرماس علاوه بر این معتقد است كه اهل یك زبان، شرایطی را كه چنین گفتگویی در آن نتیجهای واقعاً صحیح به بار میآورد كاملاً میشناسند و این شرایط را او بر حسب ویژگیهای «وضعیت» مساواتطلبانه [و] «آرمانی گفتار» توضیح داده است. عقلانیت ارتباطی بر این نكته دلالت دارد كه انسان این توانایی را دارد كه در شرایطی نزدیك به این وضعیت آرمانی («گفتمان» در اصطلاح هابرماس) با هدف دستیابی به وفاق، به احتجاج بپردازد.
هابرماس بر مفهوم عقلانیت ارتباطی تكیه می كند تا این نكته را بیان دارد كه آنچه اَشكال دموكراتیك سازمان اجتماعی نشان از آن دارند، از اولویتهایی صرف در سنت فرهنگی و سیاسی فراتر است. در دیدگاه او، کنش-گفتاری را بدون اتخاذ موضع در قبال ادعای اعتباری كه پیش می كشد، حتی نمی توان فهم كرد، و این موضع به نوبه خود گفت و گویی رها از قیود را تدارك می بیند كه وضع این ادعا را مشخص می سازد. بنابراین، ترتیبات اجتماعی و سیاسی مانع چنین گفت و گویی را از موضعی فارغ از هرگونه تعهد ارزش خاص می توان به نقد كشید، چون طبق نظر هابرماس نیل به توافق یا هدفی است كه برای زبان انسانی، امری ذاتی است. برنامۀ فلسفی مشابهی را كارل اُتو اَپل نیز مطرح كرده است؛ او بر ویژگیهای استعلایی” احتجاج ”، بیشتر تأكید می كند.
یورگن هابرماس متفكر برجستۀ نسل دوم مكتب فرانكفورت، مفهوم عقلانیت ارتباطی را بدین منظور مطرح ساخت تا آنچه را كه «نقصان هنجاری» كار متفكران اولیه این سنت میانگاشت برطرف كند. این نقصان از جمله، فقدان هرگونه مبنای روشن فلسفی برای نقد جامعۀ مدرن بود.
هابرماس تصریح میكند كه شركتكنندگان در كنش ارتباطی باید بتوانند اظهارات مطرح شده در جریان گفت و گو را از منظر اعتبارشان بنگرند و باید هم در باب شیوههای مناسب حل و فصل موارد اختلاف بر سر ادعای اعتبار و هم در باب شرایطی (كه همواره ضدواقعیت است) كه در آن پیگیری چنین شیوههایی نتیجۀ واقعاً صحیحی به بار میآورد شناخت كامل داشته باشند. برای مثال، وقتی كه پی بردن به اعمال فشار پنهانی، وفاقی را كه قبلاً حاصل شده بود بیاعتبار میسازد، این شناخت بسیج میشود.
در سنت فلسفه غرب، مفهوم عقلانیت برای مدتی مدید با قوۀ تأمل و ارایۀ دلیل برای باورها و كنشهای ناشی از آنها مرتبط بوده است. وانگهی در فلسفه مدرن، غالباً فقط باورهای قادر به هدایت كنش هدف محورند كه نامزد مفهوم عقلانیت قلمداد میشوند. در مقابل، هابرماس اظهار میدارد كه [آن] نوع كنشی كه محور آن، نیل به توافق در زبان است، قابل تقلیل به كنشی نیست كه محور آن را مداخلۀ موفقیتآمیز در دنیای عینی تشكیل میدهد. رسیدن به اهداف کنش- گفتاری به جز آنها كه به سبك بیان مربوطند از طریق همكاری ممكن است؛ این امر بستگی به این دارد كه دیگران، ادعاهای متكلم راجع به اعتبار را آزادانه بپذیرند؛ این، چیزی بیش از معلولی است كه بتوان به طور مكانیكی آن را ایجاد كرد. از این رو قوۀ نیل به وفاق از طریق پیش نهادن ادله، شكل متمایزی از عقلانیت را نشان میدهد كه «در شیوۀ ارتباط روزمره وجود دارد» و هابرماس بدین لحاظ آن را «عقلانییت ارتباطی» مینامد.
انتهای پیام/