محسن میرزاابوالحسن خان ایلچی*
ارتباط امروز: نوشته حاضر نقدی است که نویسنده بر مقاله ای نوشته شده است که در پنجمین شماره فصلنامه علمی – تخصصی روزنامه نگاری الکترونیک منتشر شده است. نویسنده که از متخصصین روزنامه نگاری اقتصادی است و کتابهای متعددی در این زمینه دارد؛ با کالبد شکافی دقیق ساختار روزنامه نگاری اقتصادی و آموزش روزنامه نگاران مالاوی؛ این فرایند را مورد نقد و بررسی قرار داده است. نقد این مقاله بدون هیچ تغییری، منتشر می شود.
مقدمه
روزنامهنگاری تخصصی در تمامي کشورهای در حال توسعه همیشه و همواره با چالشهای بنیادین روبهرو است که رفع نارسایی پیشروي آنها نیازمند گذر زمان بوده و طی یک روند آرام و کند انجام شده است. تقریبا میتوان عنوان کرد که مساله روزنامهنگاری تخصصی، از ابتداي بروز، در تمامي کشورها یکسان است و با وجود اینکه عوامل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی که ما از آن به عنوان شرایط محیطی یاد میکنیم، نقش موثری در رفع چالشها و بهبود وضعیت روزنامهنگاری تخصصی دارد، اما جنس مسائلی نظیر آموزش، جذب و نگهداشت روزنامهنگاران به عنوان نیروهای فنی و تولیدی در سازمانهای رسانهای، موارد و دایره شمول همسان یا همگن شده دارد.
مقاله «جامعهپذیری حرفهای و ترتیب روزنامهنگاران اقتصادی در کشور مالاوی» تلاشی است برای برملا کردن همینگونه چالشها در کشوری کوچک که به تدریج طی یک روند ۲۰ ساله(دو دهه) روزنامهنگاری اقتصادی را تجربه میکند. به تعبیر نویسنده، نقد پیشرو، تلاش هدفمندی است برای عیان کردن جلوهها یا توصیف نارسایی شکلگیری یک حوزه روزنامهنگاری تخصصی یا همان روزنامهنگاری اقتصادی (Business Journalism)؛ توصیف علمي که کمتر رویکرد علی یا علیتیابی دارد. این مقاله از این منظر برای خواننده ایرانی مفید و جذاب است که ميتوان مشابهتهای بسیاری در حوزه موارد مطرح شده در مقاله با آنچه ما در محیط روزنامهنگاری اقتصادی با آن روبهرو هستیم و به بخش قالبی از فرهنگ سازمان رسانههای در بستر زمان مبدل شده است، پیدا کنیم.
پیش از آنكه بخواهیم مقاله مورد نظر مورد نقد (تمیز سره از ناسر) قرار دهیم، ابتدا نمایی از کشور مالاوی ارائه ميكنيم. جمهوری مالاوی، کشوری است در جنوب شرق آفریقا با جمعیتی نزدیک به ۱۴ میلیون نفر(نزدیک به جمعیت تهران و توابع آن) برآورد میشود، این کشور محصور در خشکی، واقع در جنوب شرق آفریقا، شمال موزامبیک و شرق زامبیا است. فراتر از استقرار جغرافیایی، بیان گزیدهای از تاریخ این کشور برای فهم دقیق مقاصد نویسنده مقاله موثر است، زیرا بخشی از دلایل تاخر آموزشی در حوزه روزنامهنگاری اقتصادی و مسائل سازمانهای رسانهای در این کشور به مساله تاریخ تحولات سیاسی آن بازميگردد.
این کشور تا سال ۱۹۶۴ جزو مستعمرات بریتانیا بوده و در سال ۱۹۶۴ دکتر «هاستینگز کاموزو باندا» رئیسجمهوری مالاوی شد و تنها حزب سیاسی تا سال ۱۹۹۳ حزب کنگره مالاوی بود. از آن زمان این کشور نظام تک حزبی را تجربه کرده است اما برای اولین بار در سال ۱۹۹۴، انتخابات به صورت چند حزبی برگزار شد. «باکیلی مولوزی» از حزب اتحاد دموکراتیک پیشرو به عنوان رئیسجمهوری برگزیده شد و در سال ۲۰۰۴ میلادی نیز «بینگو وا موتاریکا» به سمت رئیسجمهوری مالاوی انتخاب شد. در سال ۲۰۱۲ به دلیل درگذشت «موتاریکا»، رئیسجمهوری پیشین، سرنوشت، این کشور فقیر را در دستان نخستین رئیس دولت زن در جنوب آفریقا قرار داد. «جویس باندا» دختر یک افسر پلیس بوده و به علت تلاشهای خود در زمینه آموزش دختران محروم در سطح بینالمللی مطرح شده است.
بنابراین اگر بخواهیم متغیر «روند تاریخی» درزمینه نقد مقاله را مورد توجه قرار دهیم، مقاله «واکاوی جامعهپذیری حرفهای و تربیت گزارشگران اقتصادی در مالاوی» در مقطع زمانی در سال ۲۰۱۴ به رشته تحریر درآمده است که جامعه مالاوی از یک نظام تکحزبی جمهوری به یک نظام دو حزبی تغییر ماهیت داده است؛ این مسالهاي است که نویسنده به صراحت به آن اشاره دارد.
این مقاله در ژورنال بینالمللی علوم اقتصادی و اجتماعی(International Journal of Business and Social Science) در مارس سال ۲۰۱۴ در شماره سوم و بخش پنجم آن به چاپ رسیده است.
الف: معرفی نویسنده مقاله
نویسنده مقاله «ایلارد اسپنسر مانجاویرا»، مدرس دانشکده روزنامهنگاری و مطالعات رسانه دانشگاه پلیتکنیک مالاوی است. آن طور که در مقاله آمده است وی دارای لیسانس آموزش و فوقلیسانس روزنامهنگاری است که در سازمان تلویزیون مالاوی به عنوان تولیدکننده بخش خبر فعالیت حرفهای داشته و ژورنالیسم تلویزیونی و روزنامهنگاری اقتصادی از جمله علاقه حرفهای و تخصصیاش است. اینک نیز در سمت مدرس روزنامهنگاری در مهمترین مرکز آموزش آکادمیک این کشور مشغول فعالیت است.
ب: نقد ساختاری و شکلی
مقاله مورد نظر، یک مقاله علمي و پژوهشی است که نویسنده با توجه به الگوهای ساختاری رایج و متداول برای نگارش مقالات تخصصی، در پی آن است که تز، آنتی تز و سنتز مورد نظر خویش را در چارچوب نگارش مقالات علمي تبيین و اثبات کند.
ساختار شکلی مقاله بیانگر آن است که محقق، تمامي ارکان و توالی حاکم بر اصول نگارش مقالات علمي را رعایت کرده و اطلاعات خام یا پردازش شده را در بخشبندی متناسب و درخور، تنظیم و تدوین کرده است.
در چکیده مقاله تمامي ارکان کلاسیک، چکیدهنویسی برای آنكه خواننده به صورت مستقیم به عمق تحقیق هدایت شود، مشاهده ميشود. شروع مناسب(چه مطلب)که مقدمهای بر هدف پژوهشگرانجام تحقیق است، ازآنجا شروع ميشود که محقق«رشد روزنامهنگاری اقتصادی» را به عنوان یک حوزه نوظهور(Emerging field) مورد توجه قرار داده است. آن گاه در ادامه همین بخش، با اشاره به اینکه غالب تحقیقات در حوزه اخبار اقتصادی، معطوف به تحلیل محتوا است(Analyzing the content of business news,)، تلاش کرده با تکنیک ایجاد تمایز میان مقاله تحقیق خویش با گذشتگان، افتراق و تمایز(Differentiation) ایجاد کند، زیرا روش خود را مبتنی بر مصاحبههای عمیق (In-depth Interviews) با روزنامهنگاران برگزیده است. در واقع در چکیده، طبق اصول نگارش چکیدهنویسی روش تحقیق کیفی را بیان کرده است. درنهایت بیان بخشی از مساله تحقیق تحت عنوان تنوع در آموزش روزنامهنگاران و پیشنیازهای جذب به عنوان دو عنصر اصلی در سازمانهای رسانهای و همچنین بخشی از توصیه تحقیق که برگرفته از نتیجه آن است، چکیده را به پایان برده است.
در بخش بعدی، این تحقیق بیان «کلید واژگان»، به جویندگان و علاقه مندان حوزه تحقیق کمک کرده که با کلید واژه روزنامهنگاری اقتصادی (business journalism)، حرفهایگری و جامعهپذیری و… مهمترین مسائل مورد نظرشان در مقاله و فضای مجازی جویا شوند.
مقدمه کوتاه این مقاله(Introduction) که در آن به مساله اصلی روزنامهنگاری در آفریقا توجه شده است، هم قابل تامل است. در مقدمه تحقیق تلاش شده، افزون بر «اهمیت موضوع تحقیق»، سابقه (Background) موجود درخصوص تحقیقات انجام شده با آن كه محقق مطمح نظر دارد، پیوند منطقی داشته باشد.
در این بخش، محقق هنگام نگارش متن تحقیق و ساختارچینی ترجیح داده که بخش ممتاز و جداگانهای را برای سوالات تحقیق(Key Questions) در نظر نگیرد و هدف تحقیق را در همان مقدمه مقاله یادآور شده است که به نظر ميرسد از مفصلبندی متعارف برای نگارش مقالات تحقیقی چه به صورت «علمی-پژوهشی» و چه به «شکل علمي– ترویجی»، فاصله گرفته است. مساله مهم دیگری که در ساختار نگارش تحقیق مورد توجه قرار نگرفته، تمایز میان هدف یا اهداف عملیاتی تحقیق(Objectives) با سوالات کلیدی است که به نظر نگارنده، مناسب بوده است، میان هدف تحقیق با سوالات اساسی یا کلیدی- که در بسیاری از تحقیقات کیفی جایگزین فرضیات تحقیق ميشود- تمایز قائل بوده و آن را به طور برجسته تفکیک کند.
در بخش بعدی نویسنده وارد سابقه تحقیق یا ادبیات موضوعی تحقیق شده است. برای آنكه ورود مناسبی به سابقه تحقیقات پیشین داشته باشد، در ابتدا تعریف عملیاتی از مفهوم اصلی تحقیق خویش یعنی روزنامهنگاری اقتصادی ارائه کرده است که به نظر نگارنده تعریف مناسبی از دامنه شمول روزنامهنگاری اقتصادی است. او با انتخاب عنوان فرعی «روزنامهنگاری اقتصادی، یک حوزه فرعی روزنامهنگاری»، دراین بخش، به تعریف دامنه شمول روزنامهنگاری اقتصادی(Roush 2006) اشاره کرده است. بعد از آن، به تعریف مکمل دیگری (۲۰۰۶: Kariithi) درزمینه حوزههای روزنامهنگاری اقتصادی نظیر مالی، اقتصاد و تجارت اشاره دارد اما نکته مهمي که به عنوان یک کاستی در مقاله مورد توجه قرار گرفته است، تعریف محدود از مفاهیم اصلی و کلیدی محقق است. در این بخش مناسب بوده که محقق تعاریف عملیاتی از حرفهایگری و جامعهپذیری حرفهای در روزنامهنگاری ارائه کند که چنین چیزی مشاهده نميشود و جای آن خالی است. زیرا تحقیق صرفا مساله بودن یا نبودن تحقیق یا تعریف روزنامهنگاری اقتصادی نیست، بلکه مساله جامعهپذیری، حرفهایگری و تربیت و آموزش روزنامهنگاران اقتصادی است که در عنوان یا موضوع تحقیق به عنوان متغیرهای وابسته برجسته شده است. با این وجود، تعریف محقق از روزنامهنگاری اقتصادی کافی و وافی بوده و تبیينکننده کارکردهای این حوزه روزنامهنگاری است.
بیان و توصیف سابقه ۲۰ ساله روزنامهنگاری اقتصادی در این کشور، نقش موثری در ارائه نمایی نزدیک از عمق ادبیات، نهادگرایی و آموزش روزنامهنگاری در مالاوي است. بخش اعظم سابقه تحقیق در مقاله به خاستگاه تولد و توسعه روزنامهنگاری اقتصادی اختصاص دارد. در این بخش نویسنده به خوبی نشان ميدهد که، چرا بنیانهای روزنامهنگاری در مالاوی ضعیف است؟ مواردی نظیر نبود روزنامهنگاری مستقل(free-standing) یا مثلا تاثیر هسته های نظام سیاسی گذشته و کنونی مالاوی بر حوزه توسعه روزنامهنگاری مستقل و موارد دیگر.
نویسنده با انتخاب و معرفی دو روزنامه «دیلی تایمز» و »نیشن»، همچنین اقدام به معرفی جامعه نمونه خویش کرده است، «ایلارد اسپنسر» انتخاب این دو روزنامه را گواهی بر تعمیمپذیری یافتههای مقالاتش به کلیت فضای روزنامهنگاری اقتصادی مالاوی دانسته است.
در واقع نویسنده با رویکرد کل به جز(قیاسی) که متداولترین رویکرد در روش تحقیق کیفی است، ابتدا تعریفی از روزنامهنگاری اقتصادی بیان کرده است، سپس سراغ روزنامهنگاری اقتصادی در مالاوی رفته و در نهایت، با معرفی دو روزنامهای که مصاحبه شوندگان را از میان آنها برگزیده است، به سراغ محیطهای تحقیق رفته و مصاحبهها، روایتها یا گزارههای تحقیق را برای پاسخ به سوالات یا چیستیهای تحقیق آورده است.
از بعد ساختار تحقیق؛ محقق در بخش دیگر به مساله روششناسی و طرح پژوهش(Research Design and Methodology) اشاره کرده است. روش تحقیق مورد انتخاب نویسنده مقاله، روش کیفی با انجام مصاحبه عمیق با روزنامهنگاران است. ابزار جمعآوری اطلاعات محقق در این تحقیق، روش مصاحبههای عمیق نیمه ساختار یافته (Semi-structured) به صورت عمیق و چهره به چهره بوده که بخشی از یافتههای محقق برای یافتن به سوالات پنجگانه تحقیقاتش ميتواند حاصل الهام یا شهودی از مشاهدات مشارکتیاش در محیط روزنامهها باشد. محقق در این تحقیق با ۱۱ روزنامهنگار اقتصادی مصاحبه داشته که به نظر ميرسد تعداد کم مصاحبهشوندگان، گواهی بر کم بودن شمار روزنامهنگاران اقتصادی در دو روزنامه رسمي این کشور باشد.
پیکره (Body) اصلی مقاله به یافتههای تحقیق(Study Findings) اختصاص دارد که مهمترین بخش نظری مقاله جهت و نقد بررسی است. در این بخش، پژوهشگر تمامي یافتههای خویش را برای پاسخگویی به سوالات تحقيق در قالب یک رویکرد خطی ارائه ميکند. محقق در این بخش تمامي گزارههای مهم مصاحبه عمیق با روزنامهنگاران را به ترتیب سوالات تحقیق یعنی، انگیزه(Motivation) روزنامهنگاران از ورود به روزنامهنگاری اقتصادی، استخدام(جذب) روزنامهنگاری اقتصادی(Recruitment for business reporting)، قیاس و راهنمایی (Induction and mentoring newly recruited business reporters) آموزش و تربیت روزنامهنگاری اقتصادی(Education and training) مورد بررسی قرار داده است.
درنهایت این بحث و بررسی درباره «جمعبندی یافتههای تحقیق» ( Discussion of Findings)، پیشنهادهای محقق درزمینه تحقیقات دیگر(Areas for Further Research) و «نتیجهگیری» (Conclusion) تحقیق از جمله بخشهای پایانی مقاله است که نگارش منسجم مقاله بر مدار روش علمي و تخصصی را نشان ميدهد. نیمنگاهی به منابع (References) مورد استفاده که نویسنده مقاله از منابع متعددی برای نگارش مقاله استفاده کرده است.
ج: نقد محتوایی
بدون شک مقاله حاضر یکی از تحقیقات جدید در حوزه بررسی الگوهای آموزش روزنامهنگاری، نه فقط در قاره آفریقا، بلکه در سایر کشورهای درحال توسعه است. این مقاله به نوبه خود تلاش وافری برای طرح چالشهای اساسی سازمانهای رسانهای در حوزه اقتصادی کرده تا مساله غامض فقر آموزش روزنامهنگاری را به تصویر بکشد، اما برای طرح هدف و یافتههای خویش با نارساییهایي روبهروست که در اين بخش به اجمال به برخی از آنها اشاره ميشود:
۱-انتخاب جامعه نمونه محدود: روش تحقیق یا متدولوژی یکی از نکات مهم و برجسته در تولید محتوا و نگارش هر مقاله علمي است. در این زمینه، مقاله پیشرو دارای تأملاتی است که ذکر آن سودمند است. پژوهشگر به دلیل محدود بودن میدان تحقیق، یعنی دو روزنامه ملی(نه صرفا روزنامه تخصصی اقتصادی) فقط اقدام به مصاحبه با ۱۱ روزنامهنگار منتخب کرده است که نمونه کافی برای پاسخ به سوالات تحقیق نیست. یکی از چالشهای روششناسی در این مقاله، پایین بودن حجم نمونه تحقیق است. برخی از خبرگان روش تحقیق بر این باورند که محققان به این دلیل جامعه نمونه خویش را با تعداد محدود در نظر ميگیرند که به سرعت به سوالات کلیدی یا اساسی پژوهش خود پاسخ دهند، بنابراین انتخاب حداقل ۳۰ مصاحبه شونده(تجربه متفاوت) ميتواند چالش جدی روش کیفی را از میان بردارد.
۲-تجربیات همگن شده: درهمین زمینه باید یادآور شد با وجود اینکه محقق تلاش کرده از «تجربه نگاری و تحلیل تاریخی» به عنوان تکنیک مهم روایتگری از یافتههای مصاحبه استفاده کند، اما از آنجا که اکثر مصاحبهشوندگان در یک محیط شغلی – سازمانی(Work place) فعالیت داشتهاند بنابراین روایتها و تجربیات متفاوت یا نقیض به دست نیامده است، از این رو، روایتهای مشابه یا همگن شدهای در برابر خواننده قرار گرفته است که به واسطه مصاحبه از ۱۱ روزنامه در دو محیط شغلی به دست آمده است. آیا پژوهشگر پیش از انتخاب جامعه نمونه، اطلاع نداشته که اطلاعات دریافتی غالبا یکسان خواهد بود. به همین دلیل، دامنه پژوهش مزبور در سطح یک مقاله مورد پژوهی(Case Study) باقی مانده است که امکان تعمیمپذیری تمام یافتههای تحقیق به سایر محیطها یا کشورها در عمل وجود ندارد اما به دلیل اینکه روزنامهنگاری اقتصادی مالاوی در مرحله آغازین یا ابتدای مسیر توسعه است، ميتوان یافتههای آن را به سطح تحقیق «پهنه ملی» نسبت داد.
۳-نگارش خرده روایتها: محقق با اتکا به روش تحقیق کیفی، آن بخش از روایتهایي را مورد توجه قرار داده که صرفا پاسخهای مورد نظر برای پرسشهای تحقیق ختم شده است. هر چند که «گزیدهنگاری»، مهمترین تکنیک نقل روایت مورد نظر راوی(مصاحبهشونده) است، ولی بخشهایی از مهمترین انگیزههای مصاحبهشوندگان در حوزه سوالات تحقیق، احتمالا مغفول از روایت مانده است. نحوه گزارشگری یافتهها در روش کیفی از جمله عناصر مهم نگارش و نوشتن تحقیق است. محقق در این تحقیق، به مثابه سنت روش تحقیق کیفی، ترجیح داده که با انتخاب زیر عنوانها(میان تیترها)، یافتههای منتج به سوالات اساسی را در برابر خواننده قرار دهد، این درحالی است که طراحی چارچوب یا چارچوببندي سوالات در قالب جداول و نمایش دادههای کیفی در برابر سوالات پنجگانه تحقیق، روش قابلالوصولی برای نتایج تحقیق است.
۴-روش تحقیق ترکیبی: تنها روش جمعآوری اطلاعات در این مقاله، مصاحبه عمیق و میدانی بوده است. به نظر ميرسد چنانچه محقق از روش ترکیبی کمي- کیفی(Mixed) بهره ميبرد، ميتوانست به جامعه بیشتری در تحقیق تسری یابد.
۵-نبود اطلاعات مکمل: یکی از چالشهای روششناسی تحقیق آن است که در این تحقیق، پژوهشگر اطلاعات کافی و لازم را از جنسیت مصاحبهشوندگان و تعداد تجربه حرفهای آنها به مخاطب نميدهد و این درحالی است که ویژگیهای دموگرافی ميتواند در تجربه، آموزش و تربیت حرفهای افراد در حوزه روزنامهنگاری که در این تحقیق از آن به عنوان جامعهپذیری حرفهای(Professional Socialization) یاد شده است، موثر باشد.
۶-عدم بهرهگیری از تئوریها: یکی از موارد قابل بحث در این مقاله، مساله استفاده از تئوریهای مرجع است که به نظر ميرسد محقق ميتوانست از تئوریهای اساسی برای اثبات یافتههاي خویش در بخش تحلیل یافته بهره گیرد اما بیش از آنكه محقق، از تئوریهای برد بلند(Middle Rang Theories) در حوزه مدیریت رسانه یا ارتباطات بهره جوید، از سابقه تحقیقات پیشین در حوزه روزنامهنگاری اقتصادی استفاده کرده است. به عنوان نمونه، در بخش جذب یا استخدام(Recruitment) به عنوان یکی از قسمتهای بخش یافتهها، فقط گزیدهای از «ترنستال» در سال ۱۹۷۴ اشاره شده تا موید رهاورد حاضر باشد، درصورتي که در این بخش ميتوان از بسیاری از تئوریهای مرتبط با حوزههای آموزش نیروی انسانی در حوزه مدیریت رسانه و علوم ارتباطات اشاره داشت با وجود عدم بهرهگیری از تئوریهای موثر در نگارش محقق ميتوان به برخی از تحقیقات پیشین اشاره کرد. گرچه تحقیقات پیشین پیوند مستقیمي با حوزه جامعهپذیری و حرفهایگری روزنامهنگاران اقتصادی ندارد. به عنوان نمونه، تحقیق درباره تورم و پوشش خبری رسانهها در کشور مالاوی، رابطه مستقیمي با وضعیت فقر آموزش روزنامهنگاری در مالاوی ندارد.
۷-فقدان مدل یا الگو: هرچند محقق در ابتدای تحقیق خویش به دنبال ارائه مدل درباره بهبود روزنامهنگاری در مالاوی نبوده است، اما به نظر نگارنده، پژوهشگر ميتوانست، روند جامعهپذیری حرفهای با کمک ظرفیتها و استعدادهای داخلی و ملی یا بهرهگیری از نهادهای خارجی را به مدل یا الگوی تبیينی مبدل کند. پژوهشگر یافتههای خویش را كامل به صورت متن درآورده که به طور قطع، خوانش تمامي سطور از حوصله خواننده خارج است.
۸-فقدان بهرهمندی از گراف و چارت: نویسنده مقاله ترجیح داده که کلیه یافتههای خویش را به صورت متن درآورده و در برابر دیدگان مخاطب قرار دهد، درحالی که استفاده از گراف یا جداول و نمودار ميتوانست نقش موثری در ارائه اطلاعات تحقیق داشته باشد.
د: مشابهتهای روزنامهنگاری اقتصادی میان مالاوی و ایران
سابقه ۲۰ ساله روزنامهنگاری اقتصادی مالاوی، تقریبا خواننده را با سابقه روزنامهنگاری اقتصادی در این کشور آشنا ميكند، به گونهای كه به خواننده امکان مطالعه و بررسی تطبیقی روزنامهنگاری اقتصادی میان ایران و کشور مالاوي را به عنوان یک کشور درحال توسعه فراهم ميكند.
۱-یکی از خواندنیترین بخشهای این مقاله، سابقه رشد و توسعه روزنامهنگاری اقتصادی در این کشور است که به خاستگاه تحولات سیاسی و اجتماعی این کشور بازميگردد، این مقاله بیان ميکند که چگونه روند توسعه اقتصادی و سیاسی سبب خروج از نظام تک قطبی و توجه به رویدادها و اخبار اقتصادی شده است. برجسته شدن مساله تامین رفاه عمومي به عنوان اولویت اول احزاب، سبب جلب توجه به روزنامهنگاری اقتصادی شده است.
۲-یکی دیگر از نکات محتوایی برجسته در این مقاله، مشابهت سرنوشت روزنامهنگاری اقتصادی در مالاوی با روزنامهنگاری ایرانی است. وقتی با رویکرد علیتیابی به مساله تاخر یا عقبماندگی روزنامهنگاری اقتصادی در کشور مزبور اشاره ميشود، به صراحت به دو نکته اشاره شده که دومین مورد آن، به ضعف نظام آموزشی این کشور اشاره دارد.
محقق با ارجاع منبع مينویسد: «با وجود آنچه ذکر شد، مالاوی در میان سایر کشورهای آفریقایی همچنان فاقد یک روزنامهنگاری پیشرفته در حوزه اقتصادی است. این مساله دو علت عمده دارد؛ اول سلطه ۳۰ ساله نظام تکحزبی اجازه عمل به هیچ یک از مدارس روزنامهنگاری تا زمان استقلال این کشور را نمیداد.
(Chimombo and Chimombo, 1996: 6)نظام رسمي تعلیم و تربیت روزنامهنگاری تنها پس از استقرار نظام چندحزبی در سال ۱۹۹۴ ایجاد شد. دوم اینکه مدلهای نظام فعلی آموزش روزنامهنگاری بر آموزش روزنامهنگاری عمومي تاکید و تمرکز میکنند. (Jamieson, 2005:29)
از آنجا که هیچ برنامه آموزشی رسمي برای روزنامهنگاری اقتصادی وجود نداشته، گزارشگران حوزه عمومي به سادگی به روزنامهنگاران حوزه اقتصادی بدل شدهاند. این مساله نیازمند تحقیق و پژوهش بیشتری است.» این دو علت، از جمله عوامل تاخر در روند توسعه روزنامهنگاری اقتصادی در ایران است. یکی از ضعفهای بنیادین در نظام آموزش روزنامهنگاری اقتصادی در ایران همین نکته است که نویسنده به آن اشاره داشته است. این درحالی است که پیشینه تولد روزنامهنگاری در ایران به بیش از ۱۷۰ سال بازميگردد.
فقدان آموزش تخصصی در حوزه روزنامهنگاری اقتصادی و رویکرد دانشگاهها و تمرکز مراکز آموزش رسمي به روزنامهنگاری عمومي به جای روزنامهنگاری تخصصی؛ مسالهای است که در «کتاب تکنیکهای خبرنویسی برای بورس» به آن اشاره داشتهام. یکی از دلایل تاخر و عدم پیشرفت روزنامهنگاری اقتصادی، رویکرد غالب نظام آموزشی به روزنامهنگاری عمومي، سیاسی و اجتماعی است.
۳-وابستگی سازمانهای رسانهای به قدرت حاکم در یک کشور، نشاندهنده وابستگی رسانهها به حوزه قدرت و عدم استقلال نهادی آنها است. این مساله نیز نشان از مشابهتهای نظام مطبوعاتی دو کشور مالاوی و ایران دارد. در ایران هم بسیاری از روزنامهها قائم به فرد و متکی به هرم قدرت هستند.
۴-نکته قابل تعمیم در بخش معرفی روزنامه، شمارگان این روزنامهها است که حدود ۱۲ تا ۱۵ هزار نسخه در روز برآورد شده است. مقایسه این تیراژ با جمعیت مالاوی نشان ميدهد که به ازای هر یک هزار نفر دو نسخه روزنامه دیلی و نیشین در کشور منتشر ميشود که این نسبت در مقایسه با جمعیت یک کشور آفریقایی نرخ قابل تاملی است. در ایران شمارگان مطبوعات روند نزولی دارد که طبق آمارهای منتشر شده به ازای کل جمعیت ۷۸ میلیونی کشور، حدود ۷۶۰ هزار نسخه منتشر ميشود که سرانه انتشار روزانه در ایران کمتر از مالاوی است. گرچه برخی از منابع آماری کل شمارگان مطبوعات را نزدیک به ۵/۲ میلیون نسخه نیز بیان کردهاند.
۵- نبود نهادهای آموزشی مستقل روزنامهنگاری در این کشور موجب شده که روزنامهنگاری اقتصادی در این کشور براساس سعی و خطاها یا انتقال دانش و تجربه به صورت پراکنده یا برنامههای سازمانهای اقتصادی توسعه پیدا کند. در این مقاله، آموزش روزنامهنگاران اقتصادی نشان ميدهد که فقدان نهادهای آموزش روزنامهنگاری در یک کشور آفریقایی باعث شده که این کشور با استفاده از منابع آموزشی خارجی، دعوت از استادان مراکز آموزشی و بهرهگیری از تجربه نهادهای مالی بینالمللی اقدام به آموزش روزنامهنگاران اقتصادی کند. در واقع دورههای کوتاهمدت حرفهای، نقش بسیار موثری در توسعه روزنامهنگاری مالاوی دارد.
ه: نتیجهگیری
مقاله جامعهپذیری حرفهای و تربیت گزارشگران اقتصادی در مالاوی تلاشی است برای بررسی عوامل تربیت و شکلگیری شخصیت حرفهای روزنامهنگاران كه در این میان به مسائلی نظیر آموزش، هدایت و راهنمایی پیشکسوتان یا مرشدها و زمینه تحصیلات آکادمیک اشاره شده است، ولی به نظر ميرسد عوامل متعدد دیگری در شکلگیری خصیصههای شخصیت فردی روزنامهنگاران حرفهای و در سطح کلانتر، صنف روزنامهنگاران اقتصادی موثر است؛ عواملی نظیر فرهنگ کهتری یا مهتری روزنامهنگاران اقتصادی در اتاقهای خبر، تعامل حوزههای خبری(Beats)، رفتارهای اغواگرایانه کارگزاران روابط عمومی، کنشها و واکنشهای حوزههای خبری، درجه آزادی عمل حرفهای روزنامهنگاران اقتصادی، بودن یا نبودن دستورالعملهای حرفهای سازمانهای رسانه ویژه خبرنگاران اقتصادی و سایر موارد و عوامل ميتواند در تربیت یا شکلگیری آموزههای مستقیم و غیرمستقیم و شکلگیری خصیصههای حرفهایگری روزنامهنگاران اقتصادی موثر باشد. بنابراین به نظر ميرسد عوامل متعددی در حوزه مدیریت رسانهها یا علوم ارتباطات وجود دارد که زیر عنوان جامعهپذیری حرفهای قرار ميگیرد و ميتواند موضوع تحقیقات بیشتر محققان شود.
*روزنامه نگار و خبرنگار ارشد اقتصادی
انتهای پیام/