شورای راهبردی آنلاین – مرتضی مکی – کارشناس مسائل اروپا
وضعیت سیاسی، اقتصادی و امنیتی اتحادیه اروپا را باید به قبل و بعد از جنگ اوکراین تقسیم کرد. بعد از جنگ جهانی دوم، دولتهای اروپایی کوشیدند با همگرایی اقتصادی و سپس سیاسی و امنیتی اتحادیهای را در سطح جهانی شکل دهند تا بتوانند نقش فعالی در معادلات سیاسی، امنیتی و اقتصادی جهان داشته باشند. در دوره نظام دو قطبی با توجه به چتر امنیتی آمریکا، ناتو زیر سایه آمریکا در معادلات سیاسی، اقتصادی و امنیتی نقش آفرین بود اما پس از فروپاشی شوروی، فرانسه به عنوان کشوری که همواره یک عضو معترض در ناتو بود در تلاش برای تغییر در ترتیبات امنیتی ناتو برآمد.
همزمان مارشال دوگل نیز این کشور را از شاخه نظامی ناتو خارج کرد. فرانسویها بر این تصور بودند که میتوانند ترتیبات امنیتی مستقل اروپایی خارج از ناتو را شکل بدهند. با توجه به اینکه فلسفه وجودی ناتو نیز پس از فروپاشی پیمان ورشو از بین رفته بود فرانسویها تصور میکردند که میتوانند از این خلاء فلسفه وجودی ناتو حداکثر استفاده را برای ارتقای جایگاه اروپا در معادلات جهانی داشته باشند. اما بحرانهای خونین در منطقه بالکان در نیمه اول دهه ۱۹۹۰ و بحران کوزوو در اواخر دهه ۹۰ نشان داد که اروپاییها ناتوان از مدیریت بحرانهای کشورهای همجوار خود هستند و آمریکا نیز حداکثر استفاده را از بحرانهای بالکان در دهه ۱۹۹۰ در جهت ضرورت وجودی چتر امنیتی ناتو در اروپا انجام داد. اما همواره این نظریه، خواست و انتظار در فرانسه باقی ماند که بتوانند ساختار امنیتی مستقل اروپایی را شکل بدهند و این شکاف سیاسی و امنیتی میان متحدان دو سوی اقیانوس اطلس وجود داشت.
آمریکا و اروپا نگاه متفاوتی به چگونگی مدیریت بحران گرجستان داشتند. سفر رفت و برگشتی که نیکلا سارکوزی، رئیس جمهور وقت فرانسه به تفلیس و مسکو داشت و سیاست راهبردی سارکوزی و آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان در به تعویق انداختن موضوع پذیرش گرجستان و اوکراین در پیمان ناتو نشان داد که اروپاییها خواهان احترام به ملاحظات روسیه در حوزه نفوذش در قلمرو شوروی سابق هستند و به هیچ وقت به دنبال تنش با این همسایه بزرگ خود نیستند.
در جریان بحران کریمه و الحاق این منطقه به روسیه در سال ۲۰۱۴ نیز اگرچه تحریمهای زیادی علیه روسیه اعمال شد ولی این تحریمها در حد و اندازهای نبود که بخواهد تاثیر جدی در مناسبات اقتصادی و سیاسی روسیه و اتحادیه به خصوص محور آلمان و فرانسه داشته باشد. در این بازه زمانی اروپاییها نیز توافقات متعددی برای گسترش همکاریهای مشترک دفاعی و نظامی امضا کردند. توافقاتی که میتوانست زیرساختی برای دستیابی به ترتیبات مستقل امنیتی اروپا باشد.
اروپاییها به ویژه مرکل صدر اعظم سابق آلمان تا پیش از حمله روسیه بر این باور بودند که باید با گسترش همکاری سیاسی، اقتصادی و حتی امنیتی با روسیه تلاش کرد از درون رفتار و سیاستهای این کشور را تغییر داد. اما پس از حمله روسیه به اوکراین، اروپاییها چارهای جز پیروی و همراهی با آمریکا در حمایت از اوکراین در نبرد با ارتش روسیه نداشتند و این شکاف میان اروپا و آمریکا در چگونگی مواجهه با روسیه از بین رفت.
اکنون درست است که دبیر کل ناتو یک چهره سیاسی اروپایی است اما وی تنها مدیریت دبیرخانه و تشکیلات اداری این پیمان را برعهده دارد و عملا فرماندهی نظامی ناتو در دست آمریکاست. همچنانکه حجم و چگونگی کمک نظامی به دولت اوکراین در خصوص نوع ادوات و میزان آن را دولت آمریکا مشخص میکند. حتی شاهد بودیم که دولت آلمان که قرار بود در یک بازه زمانی ۱۰ ساله بودجه نظامی خود را به دو درصد برساند در پی حمله روسیه به اوکراین بودجه نظامی خود را ۱۰۰ میلیارد یورو افزایش داد.
انتهای پیام/