قتل دلخراش الهه حسیننژاد، دختر ۲۴ سالهای که پس از ترک محل کار ربوده شده، مورد تجاوز قرار گرفته و نهایتاً کشته شده است، موجی از اندوه و خشم را در جامعه ایران برانگیخت. اما در کنار این واکنشهای طبیعی به چنین فاجعهای، یک پدیده عجیب و چندلایه در فضای مجازی رخ داد: صفحهی اینستاگرام این دختر که تا پیش از این کمتر از ۳۰۰۰ دنبالکننده داشت، تنها در ۲۴ ساعت پس از اعلام رسمی قتلش، بیش از ۱۴۰ هزار دنبالکننده پیدا کرد. چرا مردم ایران ناگهان پیج یک قربانی تجاوز و قتل را دنبال میکنند؟
در دنیای مدرن، بهویژه در عصر شبکههای اجتماعی، سوگواری دیگر صرفاً رفتاری خصوصی یا خانوادگی نیست، ما با نوعی «سوگواری دیجیتال» مواجهایم؛ یعنی کاربران با گذاشتن کامنت، فالو کردن، پستکردن استوری یا هشتگ، سعی میکنند در یک تجربه جمعی از اندوه شریک شوند، در این فضا، فالو کردن صفحه الهه حسین نژاد میتواند نوعی ادای احترام، همدلی یا حتی «حضور نمادین در خاکسپاری مجازی» تلقی شود اما آیا واقعا این یک سوگواری دیجیتالی است؟
او جوان است، زیباست، روایت مرگ تکان دهندهای دارد و ده روز انتظار برای سرنوشتی تلخ از او نه فقط یک قربانی که یک پدیده رسانهای ساخته است؛ الهه حسیننژاد صرفا دختر جوان ِ قربانی ِ فقر و روان پریشان جامعه نیست، او نماد ناامنی اجتماعی هم هست. بخشی از این رفتار فالو کردن، ناشی از کنجکاوی و حتی میل به تماشای مرگ است، مردم میخواهند بدانند این دختر کی بود؟ چه میپوشید؟ چه مینوشت؟ زندگیاش چقدر به زندگی خودشان شبیه بود؟ آیا نشانهای از حادثه در پستهایش دیده میشود؟ این رفتار در جامعهشناسی به نوعی voyeurism عمومی یا «تجربه زیستنِ درد دیگران از راه دور» تعبیر میشود. مردم با دیدن تصاویر و نوشتههای قربانی، خود را در موقعیت او تصور میکنند و ناخودآگاه با ترسها و اضطرابهای خود مواجه میشوند. اینستاگرام بر پایه الگوریتمهایی ساخته شده که برانگیختن احساسات را پاداش میدهند. هرچه اتفاقی شوکآورتر باشد، احتمال دیدهشدنش بیشتر میشود؛ در این میان، مرگ تراژیک یک زن جوان با چهرهای دلنشین، خوراک این الگوریتمهاست، از همین روست که صفحه الهه در عرض چند ساعت تبدیل به یک ترند ملی میشود. فالو کردن او، ناخواسته به بخشی از اقتصاد احساسی دیجیتال بدل میشود که در آن مرگ و درد، به «محتوا» تبدیل میشوند. در بسیاری از قتلهای مشابه مردان، چنین پدیدهای اتفاق نمیافتد. این نشان میدهد که در فرهنگ ما، موضوعات بانوان پس از مرگ هم محل تماشاست.
این دنبال کردنها، اگرچه در سطح ابراز همدلی است، اما در عمق میتواند حامل نگاه جنسیتزده جامعه به زن نیز باشد. جامعه امروز، میل به آرشیو کردن دارد؛ خاطرهسازی، ثبت لحظات، و حفظ ردپا. در این مسیر، آیا صفحه اینستاگرام الهه بدل به یک «آلبوم یادبود» میشود؟ آیا مردم آن را فالو میکنند تا او را فراموش نکنند؟ یا شاید به این امید که عدالت در آینده برقرار شود و این صفحه شاهدی از حقیقت باقی بماند.
وقتی سوگ و رنج به میدان عمومی وارد میشود، واکنش مخاطب دیگر صرفاً شخصی یا خصوصی نیست. در جامعهشناسی رسانه، مفهومی به نام «مصرف رنج»(۱) مطرح است. مردم گاهی سوگ و درد دیگران را با همان مکانیسمی دنبال میکنند که سریال یا درام تماشا میکنند، این یک رفتار ناخودآگاه است که ممکن است همزمان از دو سوی طیف بهره ببرد؛ از سویی همدلی، و از سوی دیگر میل به تجربه هیجان از راه دور.
دنبال کردن صفحه این قربانی جوان در برخی موارد نه از سر ادای احترام، بلکه به دلیل کنجکاوی، هیجان، یا تمایل به تماشای یک درام واقعی است. اگر چه نباید فراموش کنیم در فرهنگ ایرانی، همواره نوعی گرایش به اسطورهسازی از قربانیان وجود داشته است. پس از مرگ، انسانها به چهرهای معصوم، کامل و بینقص تبدیل میشوند. این دنبال کردن در صفحه مجازی، در ذهن برخی مخاطبان، نوعی کمک به ماندگاری و جاودانگی اوست. به زبان سادهتر: نمیگذارم فراموش شود.
اما این رفتار جمعی بیش از آنکه تاسف آور باشد کنشی تلخ ناشی از فرهنگ غلط سوگ است؛ بیش از آنکه به آسیبشناسی و بازخواست رفتار اشتباه جامعه که منجر به بروز چنین فاجعهای شده است.
یکی از مهمترین ویژگیهای رفتار مردم در بحرانهای اجتماعی، «مشارکت نمادین» است. دنبال کردن پیج اینستاگرام قربانی، گذاشتن استوری و کامنت به فرد این حس را میدهد که دارد مشارکت میکند، اما این مشارکت اغلب جایگزین کنش واقعی میشود. یعنی بهجای پیگیری قانونی مردم در فضای مجازی احساس رضایت از مشارکت پیدا میکنند، این همان چیزیست که برخی تحلیلگران آن را یا شبیهسازی کنشگری(۲) مینامند.
با وجود تمامی تناقضها، رفتار جمعی در مواجهه با قتل الهه حسیننژاد یک حقیقت دیگر را هم نشان میدهد، جامعه هنوز زنده است. رفتار مخاطب ایرانی در مواجهه با مرگ دردناک الهه حسیننژاد، بازتابی از ترکیب پیچیدهای از همدلی، ترس، میل به معنا بخشیدن، جاودانهسازی، و حتی مصرف هیجانی رنج است. این رفتار را نباید صرفاً سطحی، یا تماما بیمارگونه دانست؛ بلکه باید آن را بخشی از شیوههای جدید مواجهه با تراژدی در عصر دیجیتال در نظر گرفت.
۱-Consumption of Suffering
۲-activism simulation
انتهای پیام/ سارا حدادی کارشناس ارشد ارتباطات