فرهاد فخرایی
در ابتدای نیمه قرن نوزدهم، روشنفکران ایرانی نظیر میرزا فتحعلی آخوندزاده یا میرزا آقاخان کرمانی به نقد تاریخ نگاری سنتی پرداختند و تا دوران مشروطه توانستند با سبک جدید تحقیق تاریخی آشنا شوند. (فاضلی، ۷۳:۱۳۹۳)
اما تاریخ نگاری سنتی ایران چه بود و چرا روشنفکران به نقد این نوع تاریخ نگاری پرداختند؟ توجه به تاریخ در ایران مانند جوامع دیگر دو روند کلی را مد نظر قرار داده است. نخست تاریخ نگاری حرفه ای و دیگری تاریخ نگاری عامه. تاریخ نگاری حرفه ای توسط مورخان حرفه ای انجام شده است و تاریخ نگاری عامه با روایت گری تاریخ و به اشکال گوناگون محاوره در فولکلور یا فرهنگ مردم عامه شکل گرفته است. در زمینه تاریخ عامه همواره اشکالی از روایت گری تاریخ در بین عوام و فرهنگ شان وجود داشته و متناسب با تحولات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی این نوع تاریخ عامه دگرگون شده است. یعنی به جای تاریخ نگاری برای تشریح آنچه به وقوع پیوسته است روایت افسانه ای، اسطوره ای و حماسی پدید می آوردند و تاریخ ایران را افسانه و اسطوره های ذهن حماسه پردازان و شاعران رقم می زدند.
تفسیر تعاریف ارائه شده از نحوه تاریخ نگاری در ایران اینگونه به دست می دهد که مورخان ایرانی تا نیمه قرن نوزدهم با حوزه تاریخ نگاری فرهنگی (Culture of History) که فرهنگ را به مثابه کل در یک ساختار فرهنگ دستور محور مبتنی بر ساختار سیاسی نمی دانست؛ آشنا نبودند.
با ظهور روش گفتمان تاریخی (History of Discourse) بار دیگر مظالعه تاریخ فرهنگی تغییری شگرف پیدا کرد. متدولوژی گفتمان تاریخی بررسی شیوه گفت و گو، تجسم، دسترسی و بازنمایی امر تاریخی یا گذشته در هر جامعه ای است. به عبارت دیگر این روش موجب شد تا بازنمایی امر تاریخی با توجه به مطالعه زبان و تحول گفتمانی و تجسم میان آنچه که بوده است و اکنون در پارادایم فرهنگی بروز کرده، توجه مورخان فرهنگی را به خود جلب نمود.
تاریخ نگاری حرفه ای ایران در نیمه قرن نوزدهم بنا بر آنچه که گفته شد توسط روشنفکران حوزه تاریخ و زبان شناسی بر مبنای متدولوژی تاریخ فرهنگی مورد توجه و مطالعه قرار گرفت. روشنفکران ایرانی جهت تحول گفتمانی جامعه برای درک بیشتر بازنمایی امر تاریخی و گذشته به اهمیت مطالعه تاریخ فرهنگی در حافظه تاریخی ایرانیان پی بردند. اما آنچه که اکنون از آنان بازمانده و مورد مطالعه قرار می گیرد حضور نظریه های آنان در تار و پود ایدئولوژی هاست.
آخوندزاده و آقاخان کرمانی از همان ابتدا در دام نگرش های ایدئولوگ اسیر شدند. ناسیونالیسم اولین ایدئولوژی بود که انگاره نظری تاریخ نگاری جدید شد.( فاضلی ۷۳:۱۳۹۳)
مارکسیسم ایدئولوژی دیگری است که در دوره معاصر تمام مطالعات تاریخی در سطح جهان و از جمله ایران متاثر از آن بوده است. در ایران تاریخ نگاری مارکسیستی با تشکیل و گسترش حزب توده به وجود آمد و بیش از آنکه نوعی تلاش مستقل آکادمیک باشد، نوعی فعالیت حزبی و سیاسی بود. در نتیجه این تاریخ نگاری نتوانست همگام با تحولات و پیشرفت های روش شناختی در حوزه تاریخ نگاری مارکسیستی به پیشرفت تاریخ نگاری در ایران کمک نماید.. (همان:۷۴)
ایدئولوژی مارکسیسم تحت گفتمان حزب توده با محققانی همچون دکتر تقی ارانی، کیانوری، احسان طبری، کریم کشاورز، فرهاد نعمانی گسترش یافت. با آنکه دکتر فاضلی معتقد است گفتمان حزب توده برآمده از ایدئولوژی مارکسیسم در پیشرفت تاریخ نگاری ایران کمک نکرد اما با توجه به اعتبار فرهنگ متن محور و ارزیابی گفتمانی در ساختار فرهنگی جامعه توانست در میان اندیشمندان و برخی نویسندگان ایرانی راه خود را باز کند و در میان کارکترهای داستانی تجسم معنایی یابد.
نکته قابل تامل دیگر آنکه با توجه به تعریف متدولوژی تاریخ فرهنگی که ارزیابی فرآیندوار تحولات فرهنگی است باید به این نکته اذعان شود که در بستر ایدئولوژِی ملی گرایی رمانتیک، ایدئولوژی مارکسیسم در ایران سر برآورد.
سومین ایدئولوژِی تاثیر گذار در ایران بومی گرایی است که در ایران به اشکال گوناگون گفتمان پسا استعماری، ضدشرق شناسی و اسلام گرایی مطرح شد. فرانتس فانون معتقد است گفتمان پسا استعماری مبارزه با این تعریف است که نتیجه اقدام آگاهانه که بوسیله استعمار دنبال شده، عبارت است از فرو کردن این نکته در مغز بومی که رفتن استعمار به معنای بازگشت به دوران توحش و آمیزش با مردم پست و برگشت به دوره حیوانیت است(فانون، ۲۰۱:۱۹۷۰)
غرب زدگی آل احمد و آثار علی شریعتی در گفتمان پسااستعماری ودربستر ایدئولوژی بومی گرایی برجسته می شوند. دکتر فاضلی معتقد است که آنان در نوشته های خود به نقد روشنفکران ایرانی از جمله مورخان پرداختند. در نتیجه گسترش این گفتمان و عوامل متعدد اجتماعی و سیاسی دیگر بود که در سال ۱۳۵۷ انقلاب اسلامی رخ داد.(فاضلی،۷۵:۱۳۹۳)
تاریخ فرهنگی ایران معاصر و تحولات گفتمانی آن از آنجا اهمیت میابد که شناخت گفتمان ها و تحلیل آنها در حافظه تاریخی بنا بر تعریف تاریخ گفتمان موجب توصیف و تبیین علل بازنمایی امر تاریخی در پارادایم فرهنگی جامعه امروز از سوی مورخان و پژوهشگران می شود و نیز بی توجهی به متدولوژی پارادایم-گفتمان مورخان، جامعه شناسان فرهنگی و بویژه پژوهشگران امر فرهنگی را دچار استیصال در شناخت بازنمایی امر تاریخی در ساختار فعلی فرهنگ جامعه می نماید.
از آنجایی که تاریخ نگاری آکادمیک فرهنگی نتوانسته به عنوان روش شناختی پارادایم-گفتمان و مطالعات تاریخی توسعه یابد، تمام پژوهش های اجتماعی و تاریخی در ایران با مشکل روش زدگی روبرو است. (همان:۷۶:۱۳۹۳)
متاسفانه عدم شناخت گفتمان های تاریخ فرهنگی ایران معاصر در پارادایم فرهنگی ایران و اینکه چگونه در بستر یک گفتمان، گفتمان دیگری شکل گرفته است و چه تاثیراتی در پارادایم فرهنگی جامعه گذاشته است هنوز به عنوان یک روش آکادمیک شناخته نمی شود و فرهنگ همچنان از طریق متدولوژی تاریخ فرهنگ (History of culture) مورد واکاوی قرار می گیرد که در آن شناخت گفتمان فرهنگی و تحولات و تضادهای گفتمانی مورد اعتنا نیست و فرهنگ به مثابه کل در یک ساختار سیاسی مد نظر پژوهشگران امور فرهنگی قرار می گیرد.
منابع:
تاریخ فرهنگی ایران مدرن، دکتر نعمت الله فاضلی
استعمار میرا، فرنتس فانون
انتهای پیام/