فرهاد فخرایی
نظام های نشانه ای الگوهایی هستند که دنیایی را که در آن زندگی می کنیم توضیح می دهند. از میان همه این نظامها، “زبان” نظام الگو دهنده نخستین است و ما دنیا را از طریق الگویی درک می کنیم که زبان ارائه می دهد. اسطوره، قواعد فرهنگی، دین، زبان هنر و علم، نظام های الگودهنده دومین اند. اگر متن ها الگوهایی از دنیا می سازند، مجموعه ای از متن هایی که فرهنگ یک دوره است یک نظام الگو دهنده دومین است. بنایراین لازم است بکوشیم تا رده شناسی فرهنگ ها را تعریف کنیم تا هم جنبه های جهانی مشترک همه فرهنگ ها را کشف کنیم و هم نظام های خاصی را که زبان در ادوار مختلف تاریخ فرهنگی بازنمایی می کند، شناسایی کنیم. (اکو، ۸:۱۳۹۰)
واکاوی نقش زبان در فرهنگ متن محور با توجه بر نظریه ی امبرتو اکو از آنجا حائز اهمیت است که از یک سو زبان در کلیت نظام فرهنگی حضور مستمر داشته است، بنابراین مطالعه نظام نشانه ای زبان مٌبین گفتمان نظام فرهنگی در دوره های مختلف تاریخ فرهنگی است و مسیر شناخت رده های متنوع فرهنگی را هموار می نماید و از سوی دیگر مطالعه زبان جهت تببین چگونگی ظهور پدیده های نوین فرهنگی (ورود متن های جدید) و گفتمان آنها در کلیت نظام فرهنگی اهمیت والایی دارد.
زبان و مطالعه آن همواره از منظر دو مکتب با دو دیدگاه متفاوت قابل تامل بوده است. مکتب تارتو مسکو که معتقد است معنا در زبان گرایی هستی شناختی و معرفت شناختی به پیروی از الگویی زبانی شکل می گیرد و مکتب بارت که معتقد است در هر دو حوزه معنا فقط به واسطه زبان در دسترس قرار می گیرد( سنسون، ۸۱:۱۳۹۰). آنچه در هر دو دیدگاه به اشتراک بیان می شود، اهمیت و جایگاه زبان است؛ چه معنا به پیروی از الگوی زبانی شکل گرفته باشد و چه زبان تنها ابزاری برای انتقال معنا باشد. در واقع شیوه نگارش، دستور زبان نگارش، هجای کلمات، رسم الخط و… چه راهی برای شکل گیری معنا باشد و چه تنها ابزاری برای رساندن مفهوم درونی برای ایجاد ارتباط، زبان جایگاهی مضاعف جهت شناخت کلیت نظام فرهنگی و ارتباطات وتعاملات فرهنگی دارد.
برای شناخت بیشتر هر دو دیدگاه در فرهنگ متن محور ادب فارسی نیاز است حافظه تاریخ فرهنگی ایرانیان را با روش علمی تاریخ نگاری فرهنگی مورد واکاوی قرار دهیم. اما ضروری است پیش از ورود به بحث حافظه تاریخ فرهنگی ایرانیان توضیحی مختصر پیرامون دو عنوان تاریخ فرهنگ و تاریخ فرهنگی و تفاوت میان آنها ارائه کنیم:
تاریخ فرهنگ و تاریخ فرهنگی دو امر جداگانه محسوب می شوند که هر کدام فرهنگ را با الگوها و مدل های خویش واکاوی می کنند. در تاریخ فرهنگ، فرهنگ و شاخصه های آن به شکل یک کلیت در یک نظام حاکم و مستقر مورد بررسی قرار می گیرند در حالی که تاریخ فرهنگی به روایت فرایندوار فرهنگ از متن های موجود در حافظه تاریخی می پردازد. در واقع تاریخ فرهنگی بدنبال تبیین و توصیف ارتباط پارادایم – گفتمان های بوجود آمده در بسترهای متفاوت اجتماعی است. واکاوی فرهنگ در حافظه تاریخی ایران با قدمتی بیش از ۲۵۰۰سال، نمایانگر سه دوره تاریخ فرهنگی است که هر یک از دوره ها منوط به شناخت تاریخ نگاری حرفه ای ایران زمین است. ما در اینجا به دو تاریخ فرهنگی ایران و نقش زبان در فرهنگ متن محور آن اشاره خواهیم کرد.
نخستین دوره تاریخ نگاری فرهنگی را با توجه به قدمت تاریخی ایران و تمدن کهن آن تاریخ نگاری باستانی می نامند که به تاریخ نگاری ایرانی پیش از اسلام نیز مشهور است. از منابع مهم فرهنگی و ادبی این دوران می توان به یادگار زریران و نامه تنسر اشاره نمود. یادگار زریران یا ایاتکار زریران از قدیمی ترین داستان پهلوانی ایرانی است که از ادبیات دوران ساسانی باقی مانده است. البته برخی از اندیشمندان حوزه زبان و فرهنگ فارسی این اثر ماندگار ایرانی را به دوره اشکانی نیز نسبت می دهند. نامه تنسر به همت والامنشانه مجتبی مینوی به ۱۷ بند تقسیم شده است و هر بند آیین ها ، قوانین و نهادهای تازه ای بوده است که گفتمان فرهنگی ایران را جلوه گر می نماید. اگر نیک به نامه تنسر بنگریم زبان گویی انتقال دهنده معناست. نمایش سنت ها، آیین های فرهنگی ایرانی است و ابزاری برای انتقال مفاهیم ساختار فرهنگی ایران باستان و البته نمایش قوانین که می توانسته جهت جامعه پذیر نمودن افراد بیان شده باشد. صحت دیدگاه مکتب بارت با توجه به داده های بدست آمده از فرهنگ متن محور فارسی را می توان با توجه به واکاوی نقش زبان در تاریخ نگاری فرهنگ باستان ایران دریافت.
دومین دوره تاریخ نگاری فرهنگی ایران به تاریخ نگاری اسلامی مشهور است. در دوره ای که مفاهیم قران کریم اهمیت ویژه ای در ساخت و پردازش محتوای آثار فرهنگی و ادبی فارسی پیدا می کند. علاوه بر ظهور مفاهیم برآمده از قران کریم در آثار ادبیات فارسی، استفاده از تکنیک های زبان عربی چون استشهاد و تمثیل، تقلید از نثر عربی و استفاده از لغات عربی در کنار لغات و امثال ایرانی در آثار مفاخر ایرانی نیز باب شد. نمونه بارز آن تاریخ بیهقی، تاریخ خوارزم و یا اشعار شاعران نامداری چون مولانا، حافظ، سعدی و … است که از این دست تکنیک ها و قواعد زبان عربی، در ساختار متنی خود بهره جسته اند.
در واقع تاریخ نگاری فرهنگی اسلامی حضور متن جدیدی بنام قرآن کریم در نظام فرهنگی ایران را نمایان می کند که الگوی زبانی تازه ای دارد و با تلفیق الگوی زبانی حضور داشته، معنای تازه ای در حوزه زبان گرایی و معرفت شناسی می آفریند. دومین تاریخ نگاری فرهنگی ایران با حضور متنی جدید مهر تاییدی بر دیدگاه مکتب تارتو است که معنا را به پیروی از الگوهای زبانی وابسته می داند.
مطالعه دو تاریخ نگاری فرهنگی در حافظه تاریخی ایران با تمرکز بر نظام نشانه ای زبان در فرهنگ متن محور مبین صحت هر دو دیدگاه مکتب های تارتو و بارت نسبت به نقش زبان و اهمیت والای آن را در نظام فرهنگی تایید می نماید.
انتهای پیام/ ۱۰/آبانماه/۱۴۰۰